تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5180
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 24017
بازدید ماه : 198406
بازدید کل : 1610085
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 28 / 10 / 1394


 

قطع رحم

بي شك، قطع رحم از گناهان كبيره است و موجب عذاب آخرت مي شود و در قرآن مجيد از آن به شدت نهي شده است.
قطع رحم موجب لعن خدا است:
قرآن مجيد كساني را كه قطع رحم مي كنند سزاوار لعن خدا مي داند و مي فرمايد: فَهَل عَسَيتُم اِن تَوَلَّيتُم أن تُفسِدُوا فَي الارض وَ تُقَطِّعُوا اَرحامَكُم اوُلئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللهُ ...
[1]
اگر رويگردان شويد آيا جز اين انتظار مي رود كه در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ آنها كساني هستند كه خداوند از رحمت خويش دورشان ساخته است ...
و در مورد ديگر مي فرمايد:
وَ الَّذينَ يَنقُضُونَ عَهدَ اللهِ مِن بَعدِ ميثاقِهِ وَ يَقطَعوُنَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَن يُوصَلَ وَ يُفسِدوُنَ فِي الاَرضِ اوُلئِكَ لهُمُ اللَّعنَه وَ لَهُم سُوءُ الّدارِ.
[2]
آنان كه پس از پيمان بستن، عهد خدا شكستند و هم آنچه را كه خدا امر به پيوند آن كرده (مانند رحم) بگسستند و در روي زمين فتنه و فساد برانگيختند لعن برايشان باد و بد جايگاهي براي آنان مقرر شده است.
قاطع رحم جزء فاسقان و زيانكاران است:
در جاي ديگر خداوند متعال كساني را كه عهد او را مي شكنند و قطع رحم مي كنند زيانكار مي شمارد:
اَلَّذينَ يَنقُضوُنَ عَهدَ اللهِ مِن بَعدِ ميثاقِهِ وَ يَقطَعُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِه اَن يُوصَلَ وَ يُفسِدوُنَ فِي الاَرضِ اوُلئِكَ هُمُ الخاسِروُنَ.
[3]
(فاسقان آنها هستند كه) پيمان خدا را پس از بستن مي شكنند و رشته اي را كه خداوند امر به پيوند آن كرده مي گسلند و در زمين فساد مي كنند. اينها زيانكارند.

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 28 / 10 / 1394

کفران نعمت

نعمت هاي تکويني
جهاني که در آن زيست مي کنيم عالم وسائل و اسباب است و براي پيدايش هر موجودي در نظام آفرينش راه و مجراي خاصي مقرر گرديده که بايد از آن راه و بدان وسيله، جامه­ي تحقق بپوشد و به وجود آيد. نعمت هاي حضرت باري تعالي نيز از مجاري و طرقي که فضاي الهي بر آن تعلق گرفته است به مردم مي رسد، با اين تفاوت که مجراي بعضي از نعمت ها فقط علل تکويني و شرايط خاصي است که در نظام خلقت مقرر گرديده و دست انسان در پيدايش آنها مداخله ندارد، مانند نعمت آفتاب و تابش نور آن که حيات انساني و حيات نبات و حيوان وابسته به آن است و نعمت هاي بسياري از اين جرم بزرگ کيهاني عايد بشر مي گردد و همچنين نعمت باران که بر اثر تبخير آب، توليد ابر و شرايط جوي باران مي بارد و آدمي از وجود آب که مايه حيات او و ديگر موجودات زنده است بهره مند مي شود.
براي اداي شکر اين قبيل نعمت ها بايد حضرت آفريدگار را که معطي نعمت است در دل و زبان حمد نمود و از پيشگاه مقدسش درخواست ادامه نعمت داشت. بعضي از نعمت ها است که مجاري اعطاي آنها کساني از افراد بشرند و به شکل هاي مختلف آن نعمت ها به وسيله آنان به ما مي رسد، در اين قبيل موارد شرع مقدس دستور داده که علاوه بر شکر خداوند که خالق و معطي اصل نعمت است بايد راه وصول به آن نعمت را که انسان ها هستند شکر نمود و مراتب حق شناسي را در مقابل آنان ابراز داشت.
در اسلام شکر کسي که واسطه وصول نعمت به ما باشد بسيار مهم شناخته شده و در کنار شکر خداوند که صاحب نعمت است بايد واسطه وصول نعمت را نيز شکر نمود و حق خدمت او را بجا آورد و در اين باره روايات بسياري از اولياي گرامي اسلام رسيده است.
قال علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ : مَن لَم يشکُرِ المنعِمَ مِن المخلوقينَ لَم يَشکُرِ اللهَ عزّ وجلّ»؛[1]
حضرت رضا ـ عليه السلام ـ فرموده: «کسي که شکر نعمت مخلوق خدا را ادا نکند شکر خداوند خالق را ادا ننموده و بجا نياورده است».
شکر خدا و والدين
نعمت حيات و قوايي که براي ادامه آن لازم است بزرگ ترين نعمت خداوند براي ما است و بايد شکر اين نعمت بزرگ را به جا آوريم ولي مي دانيم که آن نعمت گرانقدر به وسيله پدر و مادر به ما اعطا شده است و اگر آن دو نمي بودند ما بوجود نمي آمديم بنابر اين طبق دستور اسلام، وظيفه داريم در نعمت زندگي، خداوند را شکر گذار باشيم و همچنين پدر و مادر را که مجراي اين فيض بزرگ بوده اند شکر نماييم. خداوند در قرآن شريف به انسان توصيه نموده است:

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 28 / 10 / 1394

 


كم فروشي و غش در معامله

يكي از گناهاني كه به كبيره بودنش تصريح شده، كم فروشي است و اصل حرمتش از روي قرآن و سنت و اجماع و عقل ثابت است و در روايت اعمش از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ و در روايت فضل بن شاذان از حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ جزء كبائر شمرده شده و مي‌فرمايند «البخس في المكيال و الميزان» كم دادن در كيل و وزن يعني هر گاه چيزي بكسي بفروشند يا اداي ديني نمايند چيزي از پيمانه و ترازو كم كنند.
در قرآن مجيد صريحاً وعده‌ عذاب به شديد‌ترين بياني داده شده و يك سوره از قرآن مجيد (سوره مطففين) به اين موضوع اختصاص داده و مي‌فرمايد «ويل بر كم فروشان است (عتاب و شدت و محنت براي كم فروشانست) آنان كه چون از مردم مي‌ستانند و پيمانه را براي خود تمام و بزيادتي مي‌گيرند و هر گاه براي مردم ترازو و پيمانه مي‌كنند كم مي‌كنند (و بايشان ضرر مي‌زنند) آيا كم فروشان گمان ندارند كه پس از مردن براي روز بزرگي برانگيخته مي‌شوند روزي كه مردم به پا خواهند ايستاد براي امر پروردگار عالميان»[1].
نامه‌ اعمالشان در سجين است: بايد بترسند و منزجر شوند و از كم فروشي و نترسيدن از عذاب روز جزا دست بردارند. بدرستيكه نامه‌ي عمل فاجران در سجين است (يعني جايشان بواسطه كردار بدشان سجين است و آن چاهي است در جهنم يا آن‌كه اعمال ايشان در سجين نوشته مي‌شود كه آن دفتر اعمال كفار و فساق است) و تو نمي‌داني كه سجين چيست مكتوبي است رقم شده يا اين كه بودن اعمالشان در سجين، حكمي است مقرر و نوشته شده[2].
و از قول شعيب چنين مي‌فرمايد «نكاهيد و كم نكنيد پيمانه را در پيمودن مكيلات و ترازو را در سنجيدن موزونات، بدرستيكه شما را در توانگري و فراواني نعمت مي‌بينم (يعني محتاج نيستيد كه احتياج شما را بخيانت وا دارد بلكه توانگريد و رسم حق گذاري آنست كه مردم را از مال خود بهره‌مند كنيد نه آن‌كه از حقوقشان بازگيريد) و بدرستيكه باين خيانتي كه در مال يكديگر مي‌كنيد من بر شما مي‌ترسم عذاب روزي را كه احاطه كننده است (يعني كسي از شما نمي‌تواند از آن فرار كند) واي قوم من مكيل را تمام بپيمائيد و موزونات را تمام وزن كنيد بعدل و تساوي و چيزهاي مردم را كم نكنيد و در زمين فساد نكنيد و تباهي مجوئيد در حاليكه تبهكار باشيد (زيرا كم فروشي نظم اجتماع و امنيت عمومي را بهم مي‌زند)[3].
كم فروش ايمان ندارد: بنابراين از آيات قرآن استفاده مي‌شود كه كم فروش ايمان بروز جزا و حساب روز قيامت ندارد زيرا اگر يقين بلكه گمان مسؤوليت داشت كه در روز قيامت از او باز خواست مي‌شود و هر چه بمردم كم داده از او مطالبه خواهد شد هرگز بچنين خيانتي حاضر نمي‌شد و اگر ايمان داشت مي‌دانست كه هر چند صاحب حق غافل و بي‌خبر از خيانتش باشد اما پروردگار عالم حاضر و مراقب اعمال اوست[4].

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 3 / 10 / 1394

 


كينه و دشمنى

کينه و دشمني بر دو قسم است: زيرا هر كه عداوت كسى را در دل دارد يا آن را در دل پنهان مى‏كند و انتظار زمان فرصت را مى‏كشد، يا آشكار در صدد ايذا و اذيت آن شخصى است كه او را دشمن دارد، و اظهار عداوت او را مى‏كند.
قسم اول را «حقد و كينه» گويند، كه عبارت است از: پنهان كردن عداوت شخصى در دل.
و قسم دوم را «عداوت» نامند، و اين ثمره قسم اول است، زيرا كه: چون كينه قوّت گرفت و عداوت شديد گرديد، خزانه دل از محافظت آن عاجز، و پرده از روى كار بر مى‏دارد. و قسم اول از ثمرات غضب است، زيرا كه: چون آدمى بر ديگرى خشم گيرد و به جهت عجز از انتقام يا مصلحتى ديگر آن وقت اظهار غضب نكند و خشم خود را فرو برد و در دل خود پنهان سازد كينه حاصل مى‏شود. و هر يك از اين دو قسم از صفات مهلكه و اخلاق رذيله است.
و از اخبار مستفاد مى‏شود كه: مؤمن كينه ور نيست. و در غالب اوقات صفات مهلكه ديگر نيز از كينه و عداوت متولد مى‏گردد، چون حسد و غيبت و دروغ و بهتان و شماتت و اظهار عيب و دورى و ايذاء و سخريّت و استهزاء و غير اين‏ها از آفات و اعمال محرمه است كه دنيا و دين آدمى را فاسد مى‏سازد.
و اگر فرض شود كه هيچ يك از اين‏ها حاصل نشود همان خود بغض و عداوت او از امراضى است كه نفس قدسى را بيمار، و هميشه روح از آن متألّم و در آزار است. آدمى را از بساط قرب الهى دور، و از مرافقت ساكنان عالم قدس مهجور مى‏گرداند. و صاحب خود را منع مى‏كند از آنچه شيوه اهل ايمان و شيمه اخيار و نيكان است، و از بشاشت و شكفتگى و مهربانى و فروتنى و مرافقت و همنشينى نسبت به كسى كه كينه او را در دل دارد. و خود را از اعانت و قضاء حوائج او باز مى‏دارد. و هر يك از اين‏ها درجه‏اى از دين را كم مى‏كند و پرده ميان آدمى و ميان بار يافتگان بزم تقرب مى‏گردد. و از اين جهت است كه در اخبار و آثار مذمت بى‏شمار در خصوص عداوت و دشمنى وارد شده است. حتى اينكه حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمودند كه: «هيچ وقتى جبرئيل - عليه السّلام - به نزد من نيامد مگر اين كه گفت: اى محمّد از عداوت و دشمنى مردم احتراز كن». و فرمودند كه: «جبرئيل هرگز در هيچ امرى اين قدر به من وصيت نكرد كه در خصوص عداوت مردم». و حضرت صادق - عليه السّلام - فرمودند كه: «هر كه تخم عداوت بكارد همان را كه كاشته است درو مى‏كند».

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 3 / 10 / 1394

لواط

لواط از گناهاني است كه به كبيره بودنش تصريح شده است، چنانچه از حضرت امام صادق و امام حضرت رضا ـ عليهما السّلام ـ رسيده بلكه حرمت و عقوبت آن از زنا شديدتر است. از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ مرويست است كه:
«حرمت لواط از زنا بيشتر است، به درستي كه خداوند قومي را براي عمل لواط هلاك فرمود (قوم لوط) ولي كسي را براي زنا هلاك نفرمود».[1]
از حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مروي است كه فرمود: كسي كه با پسري جمع شود روز قيامت جنب وارد محشر مي‌شود و آب دنيا او را پاك نمي‌كند و خشم خدا بر او است و او را لعنت فرموده، دوزخ را برايش آماده مي‌فرمايد و بد جايگاهي است.
سپس فرمود هرگاه كسي لواط كند، عرش خدا بلرزه درآيد و خداوند او را لعنت و غضب فرموده و جهنم را برايش آماده مي‌فرمايد و ملوط (مفعول) را در كنار جهنم نگه مي‌دارند تا خلايق از حساب فارغ شوند، پس او را در جهنم مي‌اندازند و در طبقات دوزخ هميشه معذب خواهد بود.[2]
لواط كفر است: امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ فرمود لواط (كه از گناهان كبيره است و اين عقوبت‌ها را دارد) مادامي است كه دخول در مخرج نشود، اما حكم دخول در دبر اگر آن را حلال بداند كفر است زيرا منكر ضروري دين گرديده و اگر آن را حلال نداند، در شدت و طول عذاب مانند كفر است.[3]
حذيفة بن منصور گفت كه از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ از لواط كه از گناهان كبيره است پرسيدم، حضرت فرمود ما بين دوران است، پرسيدم از كسي كه در دبر دخول مي‌نمايد فرمود كه اين عمل كفر و انكار آنچه خدا بر پيغمبرش فرستاده مي‌باشد، يعني انكار قرآن است.[4]
سنگ عذاب هنگام مرگ: از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ مروي است كه: نيست بنده‌اي كه عمل قوم لوط را حلال بداند (و در روايت ديگر كسي كه بر لواط كردن اصرار داشته باشد) نمي‌ميرد مگر اينكه در آن ساعت خداوند بر او سنگي از همان سنگ‌هاي عذابي كه بر قوم لوط باريد، مي‌اندازد و مرگ وي در خوردن همان سنگ است و براي اينكه رسوا نشود، خداوند آن سنگ را از نظر خلق پوشيده است.[5]
عذاب‌هاي قوم لوط بر ظالمين: در قرآن مجيد سه نوع عذاب براي قوم لوط بيان فرموده: صيحه باريدن سنگ عذاب بر آنها، و زير و رو شدن شهرهاي آنها بعد مي‌فرمايد: عذابي كه بر قوم لوط نازل شد از ظلم كنندگان دور نيست.[6]
و اين تهديد سختي است به كساني كه عمل آنها را مرتكب شوند.
غلامي كه مولايش را كشت: در زمان عمر، ‌غلامي كه مولاي خودش را كشته بود پس از اقرار، عمر امر به كشتنش نمود، حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ از غلام پرسيد چرا مولاي خودت را كشتي؟ عرض كرد به زور با من لواط كرد پس او را كشتم آن حضرت از اولياي مقتول پرسيد آيا او را دفن كرده‌ايد؟ گفتند: آري هم اكنون از دفنش مي‌آييم پس به عمر فرمود غلام را تا سه روز نگهدار و پس از سه روز اولياي مقتول حاضر شوند.
لاطي به قوم لوط ملحق مي‌شود: پس از گذشتن سه روز آن حضرت به اتفاق عمر و اولياي مقتول بر سر قبرش آمدند از اوليايش پرسيدند اين قبر صاحب شماست؟ گفتند: آري، سپس فرمود قبر را بشكافيد تا به لحد برسيد، چون به لحد رسيدند و آن را برداشتند جنازه را نديدند، پس آن حضرت تكبير گفت و فرمود: به خدا قسم دروغ نگفتم شنيدم از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود: هر كس از امت من، عمل قوم لوط را مرتكب شود و بدون توبه از دنيا برود پس در قبرش بيش از سه روز نمي‌ماند تا اينكه زمين او را فرو مي‌برد و به جايي كه قوم لوط هستند و هلاك گرديده‌اند ملحق مي‌نمايد پس در زمره‌ي ايشان محشور مي‌شود.[7]
لواط هم فاحشه و زشت است: حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ فرمود: بترس و ترك كن زنا و لواط را و لواط بدتر از زنا است و اين دو گناه موجب هفتاد و دو گونه درد در دنيا و آخرت براي صاحبش مي‌شود.[8]
در قرآن مجيد چنانچه از زنا به فاحشه تعبير فرموده اين عمل شنيع را هم فاحشه خوانده چنانچه در سوره اعراف مي‌فرمايد:[9]

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 3 / 10 / 1394

مسخره كردن

يكى از محرّمات (كه از عوامل غيبت هم به شمار مى‏رود) مسخره كردن و استهزاء است و شك نيست كه سخريّه و استهزاء يكى از عواملي است كه بسيارى از اوقات انسان‏هاى ضعيف الايمان را وادار به غيبت مى‏كند. آرى، هستند كسانى كه به منظور بى اعتبار كردن ديگران از عامل تمسخر بهره مى‏گيرند و براى مجلس آرايى و خنداندن حاضران از آبرو و حيثيت ديگران مايه مى‏گذارند و با كارهايى از قبيل تقليد در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طريقى از اشاره و كنايه و... ديگران را به مسخره مى‏گيرند و از اين راه حس خودپسندى و انتقامجويى خويش را اشباع مى‏كنند و حد اقلّ با خرج كردن آبروى ديگران مستمعان و دوستان خود را راضى مى‏سازند و بدين جهت است كه قرآن كريم از اين عمل شديدا نهى كرده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبيخ و تهديد قرار داده است و امر به توبه مى‏كند و مى‏فرمايد:
يا ايُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ انْ يَكُونُوا خَيْرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ انْ يَكُنَّ خَيْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الايمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَاولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ.
 [1] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را استهزاء كنند، شايد آنها كه مورد استهزاء واقع مى‏شوند بهتر از مسخره كنندگان باشند. و همچنين زنان يكديگر را مسخره نكنند، زيرا ممكن است زنان مسخره شده از آنها كه مسخره مى‏كنند بهتر باشند. و مبادا از يكديگر عيب جويى كنيد و زنهار از اينكه يكديگر را با القاب زشت و ناپسند ياد كنيد كه پس از ايمان آوردن، نامى كه نشان از فسق و فجور دارد بسيار زشت است و هر كس كه از اين رفتار توبه نكند ستمگر و ظالم است.
برخى از مفسّران در شأن نزول آيه فوق گفته‏اند: اين آيه در باره ثابت بن قيس بن شماس نازل شده است. ثابت گوشهايش سنگين بود و هنگامى كه وارد مسجد مى‏شد براى او راه باز مى‏كردند تا برود نزديك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم بنشيند و سخنان حضرت را بشنود. يك روز وارد مسجد شد در حالى كه مردم از نماز صبح فارغ شده و هر كدام در جايى نشسته بودند. ثابت نيز طبق روش هر روز سعى مى‏كرد نزديك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم بنشيند، به اين جهت جمعيت را مى‏شكافت و مى‏گفت جا بدهيد، جا بدهيد تا خدمت پيامبر بروم.
سر انجام يكى از آنها گفت همين جا بنشين. او نيز همانجا نشست ولى از اينكه راهش ندادند تا نزديك پيامبر بنشيند به شدت ناراحت شد. پس از اينكه هوا روشن شد ثابت از روى ناراحتى گفت: اين مرد كيست؟ گفت: من فلان كس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام مادر او را طورى بر زبان جارى كرد كه در آن دوران (دوران جاهليت) اين گونه تعبير را مايه سرزنش و ملامت مى‏دانستند. آن مرد شرمنده شد و از خجالت سر به زير افكند، سپس اين آيه نازل شد.

 

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 13 / 9 / 1394


اصولاً طبيعت هر انقلابي چنين است كه بعد از پيروزي چشمگير با صفوف منافقان روبرو خواهد شد و دشمنان سرسخت ديروز به صورت عوامل نفوذي امروز در لباس دوستان جلوه‏گر مي‏شوند و از اينجاست كه مي‏توان فهميد چرا همه آيات مربوط به منافقين در مدينه نازل شده است.
نكته مهم ديگر اينكه خطر منافقان براي هر جامعه از خطر هر دشمني بيشتر است چرا كه از يكسو شناخت آنها غالباً آسان نيست و از سوي ديگر دشمنان داخلي هستند و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ مي‏كنند كه جدا ساختن آنها كار بسيار مشكلي است و از سوي سوم روابط مختلف آنها با ساير اعضاء جامعه كار مبارزه را با آنها دشوار مي‏سازد.

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 13 / 9 / 1394

نفاق

يكي از مسائل مهمي كه در سوره‏هاي مختلفي از قرآن مورد بحث قرار گرفته است، مسأله «نفاق» است و قرآن از گروهي به نام «منافقين» ياد مي‏كند كه ما در فارسي از آن به «دورو» يا «دو چهره» تعبير مي‏كنيم. اين گروه كه نه اخلاص و شهامت براي ايمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرأت بر مخالفت صريح، در صفوف مسلمانان واقعي نفوذ كرده بودند و از آنجا كه ظاهري اسلامي داشتند، غالباً شناخت آنها مشكل بود كه قرآن با بيان نشانه‏هاي دقيق وزنده خط باطني آنها را آشكار مي‏سازد. از آنجا كه اسلام در طول تاريخ خود بيشترين ضربه را از منافقان خورده است، سخت‏ترين حملات خود را متوجّه منافقان ساخته و آنقدر كه آنها را كوبيده هيچ دشمني را نكوبيده است. نكته حائز اهميت اين است كه هيچ كدام از امامان معصوم - عليهم السلام - ما توسط كفار و مشركين به شهادت نرسيده‏اند و همگي بدست همين منافقان به ظاهر مسلمان شهيد شده‏اند كه خود جاي بسي تأمل است.

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 13 / 9 / 1394

 

نگاه حرام

در مكتب انسان ساز اسلام، پاكدامني از ارزش هاي والاي انساني به حساب مي آيد و در مقابل، بي عفّتي و بي بندوباري جنسي محكوم شده است. اسلام نخست با راهنمايي و هدايت،‌مسائل جنسي و شهواني را كنترل و تعديل مي كند، مسلمانان را به عفاف و پاكدامني فرا مي خواند، سپس با تدابير حكمت آميز و اصولي زمينه هاي انحراف را از ميان بر مي دارد. هم به پيروان خويش دستور مي دهد، بي عفتي نكنند و هم از آنان مي خواهد كه اسباب لغزش و گناه ديگران را فراهم نسازند.
چشم چراني، اولين قدم انحراف
گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات و فساد جنسي «چشم چراني» و نگاه به نامحرم است. نگاههاي آلوده، تخم شهوت را در دل بارور ساخته، صاحبش را به فتنه و انحراف مبتلا مي كند.
حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود:
«اَلنَّظرَةُ بَعْدَ النًّظرَةِ تَزرِعُ في الْقَلبِ الشَّهْوَةَ وَ كَفي بِها لِصاحِبِها فِتْنَة»[1]
چشم چراني، تخم شهوت را در دل مي كارد و چنين كاري براي نگاه كننده كافي است كه منشأ فتنه گردد.
نگاه كردن به ناموس ديگران،‌خواست شيطان است. چشمي كه تيرهاي آلوده نگاه را به نامحرمان پرتاب مي كند، محل كمين شيطان است.شيطان از كمان چشم هاي او ناموس ديگران را نشانه مي گيرد.
پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود:
«النَّظَرُ سَهمٌ مَسْموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبليسَ...»[2]
نگاه (به نامحرم) تيز زهرآلودي از تيرهاي شيطاني است....
اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ فرمود:
«الْعُيونُ مَصائِدُ الشَّيطانَ»[3]
چشمها، كيمنگاه هاي شيطان است.
پس بايد مراقب چشمان خويش باشيم، تا شيطان از آن براي تخريب ايمان ما و ناموس مردم استفاده نكند.
سفارش قرآن به چشم پوشي از نامحرم
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمود:

 

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 8 / 9 / 1394

 

http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/x71500144106008896072.gif.pagespeed.ic.8M86j3M1bF.png

خطورات شيطاني
اما اگر انسان رابطه‌اش با خدا محكم نباشد، يا العياد بالله فاسق باشد، گناهكار باشد، يا العياذ بالله كافر باشد، هر چه سقوطش بيشتر باشد خطوراتش از نفس امّاره و از شيطان بيشتر مي‌شود و يك خطوراتي هم از رفيق بد به او مي‌شود. مبتلا مي‌شود به رفيق بد.
«اِنَّ الشّياطينَ لَيُوحُونَ اِلي اَوْليآئِهِمْ ليُجادِلُوكُمْ»[6]
افراد فاسق و افرادي كه سقوط كردند، آنها از طرف شيطان الهام مي‌شوند كه بيايند با شما مجادله و مباحثه كنند. در آخرين سوره قرآن مي‌فرمايد:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ ، مَلِكِ النّاسِ ، اِلهِ النّاسِ ، مِنْ شَرِّ الوَسْواسِ الْخَنّاسِ ، الَّذي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النّاسِ ، مِنَ الْجَنَّةِ وَ النّاسِ»
خدايا پناه مي‌برم به تو تا سه بار: از شرّ وسواس، از شرّ خنّاس، يعني آن كسي كه به نحو خطور با دل انسان بازي مي‌كند،‌و دل انسان را وارونه مي‌كند. دل انسان را متمايل به گناه مي‌كند و گاهي هم شيطان اين كار را مي‌كند، و كار شيطان همين است. اينكه شما شنيده‌ايد شيطان وسوسه مي‌كند معنايش همين است. وسوسه از نظر لغت به معناي همهمه است. يعني خطورات؛ و شيطان مي‌آيد راه ضلالت را نشان شما مي‌دهد. شيطان شما را از راه سعادت غافل مي‌كند. چنانچه رفيق بد هم شما را گمراه مي‌كند و راه سعادت را مي‌بندد و شما را مي‌كشاند به راه ضلالت. به چيزهايي كه به طور ناخود آگاه در ذهن و مغز و دل انسان مي‌آيد، اگر از پروردگار عالم و از طرف عالم ملكوت باشد مي‌گوئيم الهام؛ و اگر از طرف شيطان باشد به آن مي‌گوييم وسوسه. قرآن مي‌فرمايد: وسوسه براي آن افرادي است كه رابطه با خدايشان كم است:
«وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ»[7] «آنكس كه از ياد خدا رو برگرداند شيطاني را بر او مي‌گماريم كه (هميشه) با او باشد.»
مي‌فرمايد: آن كساني كه با خدا سر و كار ندارند، آن كساني كه نماز را در اول وقت نمي‌خوانند، آن كساني كه غافل از ياد خدا هستند، شيطاني مي‌آيد و هميشه همراه او خواهد بود. اين شيطان هميشه قرين اوست. و كارش اين است كه او را به وسوسه وا مي‌دارد. يعني ضلالت‌ها را در دل او مي‌اندازد.
بنابراين از نظر قرآن، براي آدم وسواسي يك شيطان است؛ ولو اينكه اين شيطان را نمي‌بيند. در خانه باشد، خوابيده باشد، در موقع نماز و وضو و غسل، همه جا شيطان با اوست. دائماً هم با او حرف مي‌زند. اما حرف زدنش اين است كه مثلاً در وقتي كه وضو مي‌گيرد مي‌گويد نشد؛ يكي ديگر؛ اين وضو باطل شد؛ صورت خوب شسته نشد! يا در موقع غسل كردن، وقتي آب به سر و گردن مي‌ريزد و آنها را مي‌شويد، شيطان مي‌گويد نشد! و اين شيطان در موقع غسل كردن او را بسيار معطّل مي‌كند. هر چه با آن شيطان رفيق‌تر و نزديك‌تر باشد، ‌غسل را هم بيشتر طول مي‌دهد.
اين خطوراتي كه در دل انداخته مي‌شود دو قسم است: گاهي مستقيم است، يعني راستي گناه را شيرين جلوه مي‌دهد و مي‌گويد كه چشم چراني كن؛ غيبت كن؛ تهمت بزن. اما گاهي خنّاس است و معناي خنّاس اين است كه وسوسه مي‌كند با توجيه گري. افرادي كه وسواسي هستند اين گونه‌اند، يعني نمي‌گويند اين كار ما حرام است يا غسل ما باطل است؛ بلكه مي‌گويند غسل، همين است كه مي‌كنم. مي‌گويند مردم نجس‌اند و من پاكم! در صورتي كه خودش نجس‌ترين مردم است. همه‌ي مردم را نجس و خودش را پاك مي‌داند. پس وسوسه دو قسم شد، يكي وسوسه يا خطوراتي كه به طور مستقيم انسان را به گناه وا مي‌دارد؛ و قسم ديگر، وسوسه خنّاس است. يعني علاوه بر اينكه وسوسه مي‌كند يك دليل هم برايش مي‌آورد؛ توجيه مي‌كند؛ و به قول عوام زير آبكي اين را بيچاره مي‌كند؛ از راه دين او را بيچاره مي‌كند. اين، ‌خطرش از خطر اول خيلي بالاتر است. يك آدم وسواسي خطرش از گناهكار خيلي بالاتر است. براي اينكه گناهكار ممكن است توبه كند. ولي وسواس اگر دست ازكارش برندارد، توبه نمي‌كند. زيرا توبه‌اش اين است كه دست از كارش بردارد. وقتي هم كه دست ازكارش برندارد، گناه روي گناه مي‌آيد و دلش هم سياه مي‌شود، و به يك جاهاي خطرناكي كشيده مي‌شود.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد كه: وسواس ديوانه است اما ديوانه‌اي كه تابع شيطان است. يك دفعه ديوانه، زنجيري است كه نماز نمي‌خواند و روزه هم نمي‌گيرد و طوري هم نيست و قضا هم ندارد.
طلبه‌اي خيلي عالم ديوانه شده بود. نماز نمي‌خواند و روزه هم نمي‌گرفت ما به او مي‌گفتيم چرا نماز نمي‌خواني و روزه نمي‌گيري؟ يك جمله‌ي خيلي قشنگ مي‌گفت. مي‌گفت: «اَخَذَ ما وَهَبَ وَ سقَطَ ما وَجَبَ» يعني خدا عقلم را از من گرفته ديگر تكليف ندارم.
اما وسواس اين طور نيست، بلكه تكليف دارد. ديوانه‌ي تكليف‌دار است. و اين ديوانه‌ي تكليف‌دار، تمام كارهايي كه مي‌كند مربوط به شيطان است؛ مربوط به خنّاس است.

 

http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/x71500144106008896072.gif.pagespeed.ic.8M86j3M1bF.png


خنّاس كيست؟
در روايات مي‌خوانيم كه خنّاس شيطان خيلي بزرگي است كه خيلي هم عالِم است.


[1] . اصول كافي، ج1، ص19.
[2] . سوره بقره، آيه 185.
[3] . سوره دهر، آيه 3.
[4] . سوره مائده، ‌آيات 15 و 16.
[5] . احتجاج طبرسي، ص166.
[6] . سوره انعام، آيه 121.
[7] . سوره زخرف، آيه 36.
@#@ به قول يكي از علماي بزرگ هر كسي فراخور حالش شيطان دارد. روحانيون شيطان دارند اما شيطان آنها ملاّ شيطان است. اين خنّاس ملاّ شيطان است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند: وقتي حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ ، حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ به دنيا آمدند، شيطان بزرگ همه‌ي شياطين را جمع كرد كه چه كنيم، زيرا پيغمبر خدا به دنيا آمده و ديگر از اين به بعد نمي‌شود مردم را گمراه كرد. خنّاس گفت: من مي‌توانم آنها را از راه دين و وسوسه جهنّمي كنم.

http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/x71500144106008896072.gif.pagespeed.ic.8M86j3M1bF.png

وسوسه‌ فكري
وسوسه گاهي مربوط به دل است نه عمل؛ به اين مي‌گوييم وسوسه فكري؛ و اين وسوه‌ي فكري است. معمولاً از ضعف اراده پيدا مي‌شود. يعني وقتي انسان اعصابش ضعيف شد، سختي زياد ديد، مصيبت بزرگي به او رسيد، از نظر روحي دچار وسوسه‌هاي فكري مي‌شود. وسوسه فكري مراتب دارد. گاهي فقط شكّ و شبهه است كه درباره‌اش بحث شد و راه علاجش هم گفته شد. يك وقت اين وسوسه فكري بالا مي‌رود ـ پناه بر خدا ـ حتي مي‌رسد به جايي كه به خدا بد مي‌گويد: اصلاً كارهاي خدا را ظالمانه مي‌داند! در قرآن آن قدر شكّ مي‌كند كه كم‌كم مي‌رسد به جايي كه (در دلش) به خدا و پيغمبر و ائمّه و مقدسات فحش مي‌دهد. اين يك قسم از وسوسه فكري است. اقسام ديگري هم دارد. گاهي مربوط به دنيايش و گاهي راجع به كارهايش، گاهي راجع به مردم وسوسه فكري دارد كه «سوء ظن» است. اما آنچه الآن مورد بحث من مي‌باشد، وسوسه‌هاي فكري است. اين وسوسه فكري معالجه‌اش خيلي آسان است و آن اين است كه وقتي شكّ آمد جلو، خود را منصرف كند.
مثلاً تا شكّ مي‌كند، شكّش را به حساب نياورد؛ اهميت ندهد. با كسي حرف بزند. يا بردارد چيزي بخورد. خودش را منصرف كند. و بدين ترتيب طولي نمي‌كشد كه اين شكّ كم‌كم از بين مي‌رود. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: اين خبيث را، يعني شيطان خنّاس را، عادت ندهيد؛ بي‌اعتنايي بكنيد. وقتي بي‌اعتنايي كرديد گُم مي‌شود. ديگر به سراغتان نمي‌آيد. وقتي با او آمديد او هم با شما مي‌آيد. اين فرمايش امام صادق ـ عليه السّلام ـ ريشه‌ي قرآني دارد:
«اِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سَلْطانٌ عَلَي الَّذينَ امَنُوا وَ عَلي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ، اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَي الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِه مُشْرِكُونَ»
[1]
با چند تا تأكيدي كه اهل علم خوب توجه دارند مي‌فرمايد كه: شيطان سلطه بر انسان ندارد. اما كدام انسان؟ آن انساني كه پناهش خدا است. آن انساني كه رابطه‌اش با خدايش محكم است. سلطه‌ي شيطان بر انسان در وقتي است كه برود زير پرچم شيطان. يعني اگر انسان با شيطان كار داشت شيطان هم با او كار دارد. اما اگر انسان شيطان را عقب زد، ديگر در انسان تأثيري ندارد. اگر انسان زير پرچم خدا رفت، شيطان مي‌ترسد كه زير پرچم خدا بيايد. در قرآن وعده داده شده كه شما اگر رابطه با خدا داشته باشيد، و ملائكه مي‌آيند و شياطين را مي‌رانند.
«لَهُ مُعقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِه يَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللهِ»
[2]
يعني از الطاف بزرگ خدا اين است كه ملائكه‌اي را براي حفظ شما گماشته است. شما را از شرور دنيا حفظ مي‌كند. شما را از شرور اجنّه حفظ مي‌كند. شما را از شرور شياطين حفظ مي‌كند.
بنابراين اگر رابطه‌ي شما با خدا محكم باشد، اصلاً شيطان سراغ شما نمي‌تواند بيايد. از اين رو اگر شما بي‌اعتنايي كرديد، اين شكّ و شبهه از ذهن شما رفع مي‌شود و ديگر سراغ شما نمي‌آيد.
شخصي آمد خدمت پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و گفت يا رسول الله! نابود شدم؛ هلاك شدم. حضرت فرمود براي اين كه شيطان به نزد تو آمد و گفت: ترا چه كسي خلق كرده؟ گفتي خدا. گفت خدا را چه كسي خلق كرده؟ تو در جوابش ماندي. گفت: بله. حضرت فرمودند وقتي اينجور شك‌ها براي شما پيش مي‌آيد بگو: «لا اله الاّ الله» و منصرف كن خود را.
كلمه‌ي «لا الا الاّ الله» و كلمه‌ي «لا حول ولا قوّة الاّ بالله» و خواندن قرآن و روزه‌ي ماه مبارك رمضان و نماز اول وقت براي رفع وسوسه بسيار عالي است.
اين اگر اولش باشد؛ و اما اگر حرف شيطان را شنيد، هر چه بشنود در دل رسوخ مي‌كند. يعني شك اول و دوم و... همين طور در دل رسوخ مي‌كند. يك وقت مي‌رسد به آنجايي كه العياذ بالله خدا را بد بگويد: اصلاً خدا را ظالم مي‌داند. اين همه معالجه‌اش بي‌اعتنايي است. ولو اينكه به پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بد گفته است، و لو اينكه در دلش آمده كه خدا ظالم است و عادل نيست، اما اهميت ندهد؛ خود را ناراحت نكند. يك مقدار قرآن بخواند؛ و اگر راجع به پيغمبر و ائمه‌ي طاهرين ـ عليهم السّلام ـ است، صلوات بفرستد، كه اتفاقاً در روايات فراوان مي‌خوانيم براي رفع وسوسه صلوات زياد بفرستد. رابطه‌ي با خدا را محكم كند با نماز اول وقت؛ با اهميت دادن به واجبات. مخصوصاً براي خانم حجاب، و تا آن اندازه كه ضرر به كارش نخورد به مستحبات اهميت بدهد. نماز شب، خواندن قرآن، راز و نياز با خدا، خدمت به خلق خدا، خدمت كردن زن به شوهر و برعكس و خدمت كردن به مسلمان‌ها، و مهم‌تر از همه اجتناب از گناه، هر چه اجتناب از گناهش بيشتر باشد كم كم اين وسوسه فكري از بين مي‌رود. البته حوصله مي‌خواهد. يك ماه، دو ماه، خوب مي‌شود و حداكثر تا چند ماه ريشه‌ي اين رذيله كنده مي‌شود. و اينكه بعضي از روان شناس‌ها مي‌گويند وسوسه فكري درمان ندارد. حتماً اشتباه كرده‌اند. براي اينكه ما زياد ديديم افرادي كه وسوسه فكري داشتند، به واسطه‌ي بي‌اعتنايي‌ها، به واسطه‌ي رابطه‌ي با خدا خوب شدند و ريشه‌اش را سوزاندند، بله، از نظر جسمي بايد خوابش را تنظيم كند؛ اعصابش را قوي كند؛ تشنج نداشته باشد؛ ضربه به احساسات او نخورد. همه‌ي اينها براي وسوسه فكري خيلي مؤثر است.

http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/x71500144106008896072.gif.pagespeed.ic.8M86j3M1bF.png

وسوسه‌ عملي
اما وسوسه‌ عملي در افراد فرق مي‌كند. در غير مقدس‌ها گاهي وسوسه‌ عملي توي لباس است. مثل اينكه اين لباس را مي‌پوشد به دلش نمي‌آيد. دوم و سوم و ... بالأخره هر لباسي كه مي‌دوزند به دلش نمي‌آيد. اين يك نوع وسوسه‌ عملي است كه بسياري از خانم‌ها به اين وسوسه دچارند. بعضي از نظر نظافت. يعني بعضي از زنها و مردها به اندازه‌اي كثيف‌اند كه شيشه‌هاي در اطاق او تاريك شده است. وقتي وارد خانه بشوي مي‌بيني چادرش يك جا افتاده، شلوارش جاي ديگر، و لباس شوهرش طرف ديگر افتاده و يك كثيف شلخته‌ي به تمام معني است. يك عده‌ي ديگر آن طرفي مي‌افتند. يعني شيشه، پاكِ پاك است. اما همواره ‌به شيشه ور مي‌رود. هر روز بايد جارو كند. هر روز بايد نظافت كند؛ و بالأخره يك وسواس‌گري در نظافت دارد. گاهي در متجدّدين، در روشنفكرها، وسوسه در ميكروب است. يعني اگر دستش را به لباسش بگذارد، فوراً با الكل مي‌شويد! آقاي دكتر صد تا نسخه مي‌دهد و صد بار مريض مي‌بيند و صد بار دستش را مي‌شويد؛ و حتي كار به آنجايي مي‌رسد كه نون را با كارد مي‌برد! اما راجع به مقدس‌ها: بعضي از مسلمان‌ها آن قدر بي‌توجهند كه آب را از بول تميز نمي‌دهند؛ خون را با مركور كرم فرق نمي‌گذارد؛ و هيچ طهارت و نجاست سرش نمي‌شود. اما بعضي‌ها كارشان به جايي مي‌رسد كه دستش خوني شده، آنقدر مي‌مالد تا زخم مي‌كند؛ و بارها و بارها زيرِ آب مي‌كند. حتي آقايي به من مي‌گفت از اول اذان صبح تا آخر صبح نتوانستم غسل كنم و نماز صبح از بين رفت! خجالت كشيدم رفتم به حمام ديگر تا قبل از ظهر كه هفت ساعت گذشت تا يك غسل كردم! و اين در دنيا و آخرت براي او غير از بيچارگي چيزي ندارد. اين چنين فردي اول بايد بداند كه به فرموده‌ي امام صادق ـ عليه السّلام ـ ديوانه است؛ و دوم بايد بداند كه اين كار گناه است و گناهش هم بزرگ است؛ و سوم بايد بداند كه خنّاس او را وادار به اين كار مي‌كند؛ و شيطان قرين او شده است.

http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/x71500144106008896072.gif.pagespeed.ic.8M86j3M1bF.png

علاج وسوسه‌ فكري و عملي
حالا چه بكند تا رفع شود؟ اگر به شكّ اعتنا بكند روز به روز بدتر مي‌شود. و اما اگر بي‌اعتنايي كند، مثلاً اگر دست نجس را زير آب شير گرفت، بايد حرف مرجع تقليد را گوش بدهد كه مي‌گويد پاك است نه حرف شيطان پليد را. يا اگر مي‌خواهد وضو بگيرد، يك مشت آب به صورت بزند، با يك مشت آب دست راست را بشويد و يك مشت آب بريزد به دست چپ، و فوراً دست را بكشد روي سر و روي دو تا پا. در مدت نيم دقيقه يك وضو بگيرد. اگر كسي گفت: نشد، توجه كند كه خودش نيست، شيطان است. آن شيطان مي‌گويد «نشد» ولي تو بگو «شد» و بگو مرجع تقليدم مي‌گويد «شد».
مرحوم آيت الله العظمي مرعشي ـ كه درجاتش عالي است، خدا عالي‌تر كند ـ ايشان يك خصوصيتي داشتند كه بسياري از لوازم اوليه پيش ايشان بود. از جمله يك قمقمه آب. موقع غروب در جلسه بودند، موقع نماز بود كه بايد بروند در حرم مطهر نماز بخوانند، همانجا قمقمه‌ي آب را بر مي‌داشتند يك مشت آب به صورت، يك مشت به دست راست و بعد دست چپ، مسح سر و مسح پاها، زود تمام مي‌كردند. مؤسس حوزه‌ علميه‌ قم، مرحوم حاج شيخ عبى الكريم حايري ـ كه خداوند درجاتش را عالي‌تر كند ـ مي‌آمدند مدرسه‌ي فيضيه، سر حوض يك مشت آب به صورت يك مشت به دست راست، يك مشت آب به دست چپ و بعد مسح سر و پا. و خودم حضرت امام ـ قدّس سرّه ـ را ديدم كه همين جور وضو مي‌گرفتند.


[1] . سوره نحل، آيات 99 و 100.
[2] . سوره رعد، آيه 11.@#@
در غسل هم بايد در ظرف دو سه دقيقه سر و گردن و سمت راست و سمت چپ را بشويد و اعتنا به خنّاس نكند. به قول استاد بزرگوار ما، مرحوم آيت الله العظمي بروجردي ـ رضوان الله تعالي عليه ـ بگويد نماز باطل به جا مي‌آورم قربة الي الله! وقتي كه چند روز نماز باطل خواند، خودش فهميد كه عجب ديوانه‌اي بود. و شكر بايد بكند كه الحمد الله دست از ديوانگي خودش برداشته. چند تا غسل باطل و چند تا وضوي باطل و نماز باطل! وقتي كه فهميد نماز باطل شد بايد بي‌اعتنايي به خنّاس و يا لاابالي‌گري در طهارت بكند. طولي نمي‌كشد كه خوب مي‌شود اين بي‌اعنايي به خنّاس خود ثواب دارد.
اين وظيفه‌ يك وسواس است. چه وسوسه فكري و چه وسوسه عملي. طولي نمي‌كشد كه خوب مي‌شود.
من تقاضا دارم از وسواس‌هاي فكري و عملي كه حرف خدا را بشنويد و زير پرچم شيطان نرويد و شيطان را توي دهنش بزنيد و مخالفت با اين خنّاس بكنيد.

آيت الله حسين مظاهري - اخلاق در خانه، ص133

 

 

 

http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/x71500144106008896072.gif.pagespeed.ic.8M86j3M1bF.png

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 8 / 9 / 1394

خسیس و بخیل از دیدگاه قرآن



در قرآن یکی از نابه هنجارهای رفتار و اخلاقی را بخل دانسته است. بخل حالتی است که انسان از توانایی و دارایی های خود بهره نمی گیرد و آن را به عللی تباه می سازد

این گونه است که شخص بخیل حتی گاه خود نیز از دارایی های مادی و داشته های معنوی خود بهره بر نمی گیرد و با امساک ورزی خود را در رنج می افکند

از نظر قرآن، بخیل با امساک خویش به عنوان مهم ترین عامل در پیدایش ناسازگاری های خانوادگی و محرومیت از عنایت و رحمت الهی معرفی می شود

چیستی ، عوامل و مراتب بخل

بخل، مقابل جود و به معناى خوددارى از صرف دارایی ها در جایگاه شایسته آن است.(مفردات الفاظ قرآن کریم ، راغب اصفهانی، ص ۱۰۹)

گفتنى است که بخل در 
قرآن کریم مفهوم وسیع‌ترى داشته و به مواردى مانند ترک کارهاى خیر و جهاد و مانند آن هم اطلاق شده است

اصولا از نظر قرآن بخل می تواند نسبت به هر نعمت و امر خیری که خداوند به انسان می بخشد پدید آید. به این معنا که خداوند نعمت های بسیاری در حوزه های 

مادی و معنوی به شخصی می بخشد که وی نسبت به آن امساک ورزیده و به نحو شایسته خود استفاده نمی کند و اجازه استفاده به دیگری را نیز نمی دهد



آیه ۱۸۰ سوره آل عمران به این نکته توجه می دهد و می فرماید :
 

کسانی که به آن چه خداوند از فضل خود به آنان داده است بخل می ورزند ، گمان نکنند که این خیر آنان است

بلکه شر آنان است و به زودی در روز قیامت آن چه بدان بخل ورزیده اند طوق گردنشان می شود.


بخیل به علل و عوامل چندی گرفتار این حالت می شود

مهم ترین علل و عوامل را می توان در جهل و شناخت نادرست وى از خیر و شرّ(آل‌عمران‌، آیه ‌۱۸۰)، 

ترس از تهیدستى(اسراء، آیه ۱۰۰)، بى‌توجّهى به مالکیّت و بى‌نیازى مطلق الهى(همان و نیز سوره محمد، ‌آیات ‌۳۷‌و‌۳۸) ،

باور باطل استغنای ذاتی از خدا (لیل، آیه ‌۸) و تکبّر و 
فخرفروشى(نساء ، ایات ۳۶ و ۳۷ و نیز حدید آیات ۲۳ و ۲۴) دانست

بنابراین توجه به مالکیت ، ربوبیت ، قدرت ، حکمت خداوند می تواند مانع اصلی در اجتناب آدمی از بخل ورزی شود و این که خداوند مشیت و اراده اش به اموری تعلق گرفته

که تحقق خواهد یافت و انسان نمی تواند مانع تحقق آن شود و باور کامل توحیدی در همه ابعاد آن از جمله توحید افعالی می تواند موجب شود تا آدمی از بخل ورزی رهایی یابد


موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 8 / 9 / 1394

تمسخر از نگاه قرآن




یکى از محرمات که از عوامل غیبت هم به‌شمار مى‏‌رود، مسخره کردن است و شک نیست که سخریه و استهزاء یکى از عواملی است که بسیارى از اوقات

انسان‏‌هاى ضعیف‌الایمان را وادار به غیبت مى‏‌کند فراموش کردن خداوند یکی از پیامدهای مسخره کردن است. مسخره کردن و دست انداختن دیگران به نام‌های مختلف 

از قبیل طنز، جوک و غیره پدیده‌ای نابهنجاری است که از نظر قرآن و شرع، رفتاری مذموم و نکوهیده شمرده شده است

آرى، هستند کسانى‌که به‌منظور بى‌اعتبار کردن دیگران از عامل تمسخر بهره مى‏‌گیرند و براى مجلس‌آرایى و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه مى‏‌گذارند

و با کارهایى از قبیل تقلید در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقى از اشاره و کنایه و... دیگران را به مسخره مى‏‌گیرند و از این راه حس خودپسندى 

و انتقام‌جویى خویش را اشباع مى‏‌کنند و حداقل با خرج کردن آبروى دیگران مستمعان و دوستان خود را راضى مى‌‏سازند و بدین جهت است که قرآن‌کریم از این 

عمل شدیداً نهى کرده و آن‌را به‌عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است و امر به توبه مى‏‌کند



خداوند متعال درآیه 11 سوره حجرات در رابطه با ضرورت پرهیز از مسخره کردن دیگران فرموده است: 

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا 

بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»


در این آیه خداوند فرموده است: «اى کسانى‌که ایمان آورده‌‏اید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند، شاید آن‌ها که مورد استهزاء واقع مى‌‏شوند 

بهتر از مسخره کنندگان باشند و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آن‌ها که مسخره مى‏‌کنند بهتر باشند

و مبادا از یکدیگر عیب‌جویى کنید و زنهار از این‌که یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن، نامى که نشان از فسق و فجور دارد

بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است»


همچنین در آیه 67 سوره بقره آمده است: «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ 

و هنگامى‌که موسى به قوم خود گفت‏ خدا به شما فرمان مى‌‏دهد که ماده گاوى را سر ببرید گفتند آیا ما را به ریشخند مى‏‌گیرى گفت پناه مى‌‏برم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم»


ابعاد تمسخر...

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 16 / 8 / 1394

تمسخر از نگاه قرآن




یکى از محرمات که از عوامل غیبت هم به‌شمار مى‏‌رود، مسخره کردن است و شک نیست که سخریه و استهزاء یکى از عواملی است که بسیارى از اوقات

انسان‏‌هاى ضعیف‌الایمان را وادار به غیبت مى‏‌کند فراموش کردن خداوند یکی از پیامدهای مسخره کردن است. مسخره کردن و دست انداختن دیگران به نام‌های مختلف 

از قبیل طنز، جوک و غیره پدیده‌ای نابهنجاری است که از نظر قرآن و شرع، رفتاری مذموم و نکوهیده شمرده شده است

آرى، هستند کسانى‌که به‌منظور بى‌اعتبار کردن دیگران از عامل تمسخر بهره مى‏‌گیرند و براى مجلس‌آرایى و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه مى‏‌گذارند

و با کارهایى از قبیل تقلید در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقى از اشاره و کنایه و... دیگران را به مسخره مى‏‌گیرند و از این راه حس خودپسندى 

و انتقام‌جویى خویش را اشباع مى‏‌کنند و حداقل با خرج کردن آبروى دیگران مستمعان و دوستان خود را راضى مى‌‏سازند و بدین جهت است که قرآن‌کریم از این 

عمل شدیداً نهى کرده و آن‌را به‌عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است و امر به توبه مى‏‌کند



خداوند متعال درآیه 11 سوره حجرات در رابطه با ضرورت پرهیز از مسخره کردن دیگران فرموده است: 

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا 

بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»


در این آیه خداوند فرموده است: «اى کسانى‌که ایمان آورده‌‏اید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند، شاید آن‌ها که مورد استهزاء واقع مى‌‏شوند 

بهتر از مسخره کنندگان باشند و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آن‌ها که مسخره مى‏‌کنند بهتر باشند

و مبادا از یکدیگر عیب‌جویى کنید و زنهار از این‌که یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن، نامى که نشان از فسق و فجور دارد

بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است»


همچنین در آیه 67 سوره بقره آمده است: «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ 

و هنگامى‌که موسى به قوم خود گفت‏ خدا به شما فرمان مى‌‏دهد که ماده گاوى را سر ببرید گفتند آیا ما را به ریشخند مى‏‌گیرى گفت پناه مى‌‏برم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم»


ابعاد تمسخر...

ابعاد تمسخر



در آیات قرآنی از دو منظر به مسئله استهزا توجه شده است:

نخست از منظر امور اعتقادی و مسائل مرتبط با آن است این آیات که مربوط به حوزه عقیده و دین است 

به مسأله تمسخر مخالفان دین اشاره می‌کند و آنان را از این کار بازمی‌دارد و تهدید می‌کند

دوم از منظر امور اخلاقی به این مسئله توجه داده شده که این‌گونه رفتار نه تنها در شأن مؤمنان نیست بلکه ناهنجاری است که می‌بایست از آن پرهیز کرد

از این‌رو قرآن با اشاره به منشأ این ناهنجاری و آثار و پیامدهای اجتماعی و روحی و روانی آن و بیان عاقبت این کار به کسانی‌که در این وادی به استهزای مؤمنان می‌پردازند 

و آن‌را امری عادی برمی‌شمارند هشدار داده و تهدید به مجازات و کیفری سخت در آخرت می‌کند




ریشه‌های روانی و اجتماعی تمسخر

از نظر قرآن ریشه‌های متعددی را می‌توان برای این ناهنجاری اخلاقی برشمرد از جمله علل این رفتار جهل و نادانی است 

به این معنا که انسان جاهل بدون توجه به مسائل و فهم و درک درست آن تنها بر پایه ظاهر حکم کرده و رفتاری را به تمسخر می‌گیرد که اگر خوب دقت کند

و در آن تأمل نماید درمی‌یابد که این دسته از رفتارها در آن اندازه نیست که بتوان آن را زشت شمرد و به تمسخر گرفت بسیار دیده شده است که

برخی از استهزاکنندگان بدون فهم مسئله به تمسخر کردن می‌پردازند

دومین عاملی که موجب می‌شود تا شخص یا گروهی به تمسخر دیگران بپردازند خود برتربینی و غرور و خودخواهی قومی و نژادی است

این‌که انسان خود را برتر از دیگران بداند باعث می‌شود که دیگران را خوار و کوچک شمارد و به استهزا رفتار و کردار دیگران اقدام کند و برای آنان جوک و لطیفه بسازد

این دسته از اشخاص و یا گروه‌های اجتماعی و یا قومی بر این باورند که خودشان از دیگران بهتر هستند و به تعبیر قرآنی خود را خیر و خوب می‌یابند 

و هر آن‌چه خود می‌کنند و یا می‌گویند به‌عنوان گفتار و رفتار پسندیده دانسته و آن‌را برتر می‌یابند

خسیس و بخیل از دیدگاه قرآن



در قرآن یکی از نابه هنجارهای رفتار و اخلاقی را بخل دانسته است. بخل حالتی است که انسان از توانایی و دارایی های خود بهره نمی گیرد و آن را به عللی تباه می سازد

این گونه است که شخص بخیل حتی گاه خود نیز از دارایی های مادی و داشته های معنوی خود بهره بر نمی گیرد و با امساک ورزی خود را در رنج می افکند

از نظر قرآن، بخیل با امساک خویش به عنوان مهم ترین عامل در پیدایش ناسازگاری های خانوادگی و محرومیت از عنایت و رحمت الهی معرفی می شود

چیستی ، عوامل و مراتب بخل

بخل، مقابل جود و به معناى خوددارى از صرف دارایی ها در جایگاه شایسته آن است.(مفردات الفاظ قرآن کریم ، راغب اصفهانی، ص ۱۰۹)

گفتنى است که بخل در 
قرآن کریم مفهوم وسیع‌ترى داشته و به مواردى مانند ترک کارهاى خیر و جهاد و مانند آن هم اطلاق شده است

اصولا از نظر قرآن بخل می تواند نسبت به هر نعمت و امر خیری که خداوند به انسان می بخشد پدید آید. به این معنا که خداوند نعمت های بسیاری در حوزه های 

مادی و معنوی به شخصی می بخشد که وی نسبت به آن امساک ورزیده و به نحو شایسته خود استفاده نمی کند و اجازه استفاده به دیگری را نیز نمی دهد



آیه ۱۸۰ سوره آل عمران به این نکته توجه می دهد و می فرماید :
 

کسانی که به آن چه خداوند از فضل خود به آنان داده است بخل می ورزند ، گمان نکنند که این خیر آنان است

بلکه شر آنان است و به زودی در روز قیامت آن چه بدان بخل ورزیده اند طوق گردنشان می شود.


بخیل به علل و عوامل چندی گرفتار این حالت می شود

مهم ترین علل و عوامل را می توان در جهل و شناخت نادرست وى از خیر و شرّ(آل‌عمران‌، آیه ‌۱۸۰)، 

ترس از تهیدستى(اسراء، آیه ۱۰۰)، بى‌توجّهى به مالکیّت و بى‌نیازى مطلق الهى(همان و نیز سوره محمد، ‌آیات ‌۳۷‌و‌۳۸) ،

باور باطل استغنای ذاتی از خدا (لیل، آیه ‌۸) و تکبّر و 
فخرفروشى(نساء ، ایات ۳۶ و ۳۷ و نیز حدید آیات ۲۳ و ۲۴) دانست

بنابراین توجه به مالکیت ، ربوبیت ، قدرت ، حکمت خداوند می تواند مانع اصلی در اجتناب آدمی از بخل ورزی شود و این که خداوند مشیت و اراده اش به اموری تعلق گرفته

که تحقق خواهد یافت و انسان نمی تواند مانع تحقق آن شود و باور کامل توحیدی در همه ابعاد آن از جمله توحید افعالی می تواند موجب شود تا آدمی از بخل ورزی رهایی یابد

 

موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 7 / 1394







خط قرمزهای قرآنی

بررسی رفتارهای نکوهش شده از نظر قران




یکی از رفتارهای ناپسند و غیر اخلاقی مساله بدبینی و تجسس است 

یکی از رفتارهای ناپسند و غیر اخلاقی مساله بدبینی و تجسس در اموری می باشد که به ما مربوط نیستند این رفتار غیر اخلاقی و غیر دینی یکی از گناهان بزرگ

به حساب می آید که هم در کلام الهی و هم در روایات معصومین علیهم السلام مورد نکوهش قرار گرفته است

این صفت در موارد بسیار زیاد همانند یک بیماری مزمن باعث تخریب روح و سلب آرامش شخص می شود و اگر بگوییم این رفتار باعث مریضی جسم هم می شود 

سخن بدون دلیلی نگفته ایم چرا که با وجود این خصلت آرامش و آسایش که جزء خواسته های جسم و روح هست از بین می رود 

آنچه که در این رفتار بسیار خودنمایی می کند استواری اطلاعات و داده ها بر اساس توهمات و خیال های باطل در مورد دیگران می باشد

چه بسیار خانواده های که برای شروع زندگی مشترک و عاشقانه خود بر اساس محبت و دوستی و عشق بنا شده ،ولی متاسفانه به خاطر وجود 

این رفتار در یکی و یا طرفین موجود در خانواده باعث لطمات جبران ناپذیری شده است 

که از جمله این لطمات می توان به طلاق های که در اثر سوءبرخورد و یا همان سوء ظن و بدبینی یکی از اعضا ء خانواده به وجود آمده است که

به دنبال آن پیامد فرزندان طلاق که خود از بدترین پیشامدهای یک زندگی مشترک می باشد


یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ

اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید، چرا كه بعضى از گمان ها گناه است و هرگز (در كار دیگران) تجسّس نكنید و هیچ یك از شما

دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید تقواى الهى پیشه كنید 

كه خداوند توبه‏ پذیر و مهربان است! (سوره مبارکه الحجرات آیه 12)

اثرات سوء بدبینی



1-نارضایتی پروردگار

شاید مهمترین اثر سوئی که این رفتار غیر اخلاقی در پی دارد از بین رفتن رضایت خداوند عزیز از کردار ما می باشد .

بدست آوردن رضایت الهی یکی از آرزوهای اولیاء و مقربان درگاه الهی و یا شاید اصلی ترین هدف زندگی خوبان خدا می باشد .

خداوند عزیز به صراحت بیان نموده که از این رفتار غیر اخلاقی خوشنود نیست چرا که از آن نهی فرموده است


2-سلب آرامش

یکی از اثرات این بیماری روحی سلب آرامش و از بین رفتن حس اعتماد و حسن ظن به دیگران است

همین اندازه که انسانی در زندگی اجتماعی و یا زندگی مشترکی که با خانواده و نزدیکان خود دارد احتمالات غیر عقلی و به دور از اخلاق و عرف را بدهد موجب می شود

که آن آرامشی که در مصاحبت و همراهی با دیگران دارد را از دست بدهد


3-از هم گسستگی عاطفی و خانوادگی

چه بسیار خانواده هایی که برای شروع زندگی مشترک و عاشقانه خود بر اساس محبت و دوستی و عشق بنا شده ،ولی متاسفانه به خاطر وجود این رفتار

در یکی و یا طرفین موجود در خانواده باعث لطمات جبران ناپذیری شده است که از جمله این لطمات می توان به طلاق هایی که در اثر سوء برخورد و یا همان 

سوء ظن و بدبینی یکی از اعضاء خانواده به وجود آمده است که به دنبال آن پیامد فرزندان طلاق که خود از بدترین پیشامدهای یک زندگی مشترک می باشد


4-از دست دادن جایگاه اجتماعی

یکی از نیازهای هر انسان ارتباط و همدلی با سایر افراد اجتماع می باشد. وقتی کسی در یک محیط اجتماعی مدام به دنبال تجسس و بدبینی به دیگران باشد،

این رفتار موجبات نارضایتی دوستان و اطرافیان این شخص را به دنبال دارد که همین احساس ناراحتی باعث کناره گیری از این فرد مریض می شود. چرا که

دیگران نمی پسندند مدام زیر نظارت های بدبینانه و غیر اخلاقی و توهمات و خیالت بی اساس باشند به ناچار تنهاترین کار ، در مواردی کناره گیری از این افراد می باشد 





درمان سوء ظن و بدبینی

با رجوع به احادیث گران قدرمعصومین علیهم السلام و با توجه به راهنمایی های اساتید اخلاق به این نتیجه می رسیم که بهترین کار وارد نشدن در منطقه های

ممنوعه هست از جمله ی این منطقه های ممنوعه جاهایی می باشد که ما علم نداریم و صرفاً توهم و ظن و گمان می باشد

وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُۆادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْۆُلاً

از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مكن، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسئولند. (سوره مبارکه اسراء آیه 36)


از طرفی در صورت داخل شدن در اموری که ما از حقیقت و واقعیت آن اطلاع نداریم کاری که یقین به بدی آن نداریم به بدی حمل نکنیم .

در این خصوص سخن گوهر بار امام صادق علیه السلام که از امام متقیان علی علیه السلام نقل فرموده اند رابه نقل از کتاب ارزشمند اصول کافی می باشد را بیان می کنم .

امام جعفر صادق(علیه السلام) از حضرت علی (علیه السلام) چنین روایت کرده است:


"ضع امر اخیک علی احسنه حتی یاتیک ما یغلبک منه و لا تظنن بکلمه خرجت من اخیک سوءا و انت تجد لها غی الخیر مهملا"

رفتار برادرت را بر بهترین وجه قرار بده تا جایی که اطمینان به بدی آن نداری و درباره سخنی که از دهان او درآمده گمان بد نکن تا آنجا که راهی برای نیکو

بنداشتن آن وجود دارد. (کلینی:کافی-ج2-ص362)

اعتدال، ميانه روي و نکوهش اسراف از منظر قرآن



اعتدال به عنوان یک اصل قرآنی در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی و تمامی فعالیت های سیاسی، اقتصادی و عقیدتی مطرح است این اصل قرآنی که منطبق با فطرت 

و عقل خداداد است اسباب رشد و کمال یابی انسان را رقم می زند ولی افراط و تفریط موجبات سقوط انسان را فراهم می آورد

همچنین اسراف به عنوان نوعی افراط و تجاوز از حد از منظر قرآن و روایات موجب بررسی و نکوهش قرار گرفته است
 در قرآن اسراف و نکوهش آن به طور وسیع 

و با تعبیرات گوناگون مطرح شده است مانند: اسراف در خوردن و آشامیدن، اسراف در انفاق، اسراف در قصاص، اسراف در امور جنسی، اسراف در اموال یتیمان،

اسراف در قدرت طلبی، اسراف در سر پیچی از فرمان الهی و اسراف در تکذیب پیامبران
 

قرآن با شدیدترین تأکیدها از اسراف نهی نموده است، چنانچه آیات زیر بیانگر این مطلب است



۱-ان المبذّرین کانوا اخوان الشیاطین؛
تبذیرکنندگان (آنانکه بریز و بپاش می کنند برادران و قرین شیطان ها هستند.)
سوره ي اسراء، آيه 27

۲-و ان المسرفین هم اصحاب النار؛
اسراف کاران اهل دوزخند(
سوره مؤمن ، آيه ي43. 

۳-مسومه عند ربک للمسرفین؛
سنگ هایی از سوی پروردگارت برای اسراف کاران نشانه گذاشته شده است
(سوره ي ذاريات، آيه 34


4-واهلکنا المسرفین؛

و ما اسراف کنندگان را به هلاکت رساندیم. (
سوره ي انبياء، آيه ي 9


5-ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب؛

خداوند اسراف گر دروغگو را هدایت نکند. (
 سوره ي مومن، آيه28)

۶-خداوند خطاب به قوم گنهکار و ناپاک لوط (ع) می فرماید:

بل انتم قوم مسرفون؛

بلکه شما گروه اسراف کار هستید (
سوره ي اعراف، آيه 81. )


موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی